صفحه شخصی مهرداد زمانی   
 
نام و نام خانوادگی: مهرداد زمانی
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: دو
تاریخ عضویت:  1390/02/14
 روزنوشت ها    
 

 بیکاری بخش عمران

9

ای کاش کار داشتم

کار ندارم.ای کاش یه کار عمرانی خوب داشتم.

شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 10:46  
 نظرات    
 
روح اله رجبی 20:13 شنبه 16 اردیبهشت 1391
2
 روح اله رجبی
این روزنوشت بیشتر از همه روزنوشت ها منو تحت تآثیر قرار داد... این نوشته رو باید تمام دولتمرد های ما ببینن... شاید همه ما مقصریم ...
م. مستاجران 20:33 شنبه 16 اردیبهشت 1391
1
 م. مستاجران
جوینده یابنده است .
مائده علیشاهی 21:47 شنبه 16 اردیبهشت 1391
4
 مائده علیشاهی
همینطوری بشینید و این جمله را تکرار کنید قطعا یه کار عمرانی خوب نخواهید داشت.............
امیدوارم بعد از تمام تلاشی که انشاا.. کرده اید این دعا را کرده باشید...به هرحال انشاا.. به آرزوتون!!!برسید و موفق باشید.
مطلب کیانی زاد 21:59 شنبه 16 اردیبهشت 1391
2
 مطلب کیانی زاد
منم مثل شما


..............ای کاش کار داشتم

.............کار ندارم.ای کاش یه کار عمرانی خوب داشتم.
فرشاد حکیمی 14:05 یکشنبه 17 اردیبهشت 1391
1
 فرشاد حکیمی
آدرس اشتباهی اومدی، کدوم شهر دوست داری کار کنی؟(مثلا" شاهین شهر)، کار متوسط باشه موافقی؟
مطلب کیانی زاد 19:35 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391
1
 مطلب کیانی زاد
جناب حکیمی سلام ... !

اگر منظور شما با منه ؛ که چه اشکالی داره یه کار که ربط کوچولویی به رشتم داشته باشه بدک نیست ... !!! :) :)




در ضمن آرزو بر جوانان عیب نیست !!!!
فرشاد حکیمی 16:04 شنبه 23 اردیبهشت 1391
2
 فرشاد حکیمی
نه دوست من جناب کیانی زاد ، بنده قصد اساعه ادب نه به شما ،بلکه به هیچکس دیگر رو ندارم ، این کامنت برای جناب زمانی که تا نیومده در سایت ، این مطلب گذاشتن، در ضمن به یکی دوستان که در شاهین شهر مدیر جوان یه شرکت هستند ، تماس گرفتم، ولی اونا خود تعدیل نیرو دارن، لازم به ذکر که همه ما در این سایت با سلایق متنوع که داریم، عین یه خانواده هستیم.

« همدلی از همزبانی بهتر است »

چون سلیمان را سراپرده زدند
جمله مرغانش به خدمت آمدند
هم‌زبان و محرم خود یافتند
پیش او یک یک بجان بشتافتند
جمله مرغان ترک کرده چیک چیک
با سلیمان گشته افصح من اخیک
همزبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست
غیرنطق و غیر ایما و سجل
صد هزاران ترجمان خیزد ز دل
جمله مرغان هر یکی اسرار خود
از هنر وز دانش و از کار خود
با سلیمان یک بیک وا می‌نمود
از برای عرضه خود را می‌ستود
از تکبر نه و از هستی خویش
بهر آن تا ره دهد او را به پیش
چون بباید برده را از خواجه‌ای
عرضه دارد از هنر دیباجه‌ای
چونک دارد از خریداریش ننگ
خود کند بیمار و کر و شل و لنگ
نوبت هدهد رسید و پیشه‌اش
و آن بیان صنعت و اندیشه‌اش
گفت ای شه یک هنر کان کهترست
باز گویم گفت کوته بهترست
گفت بر گو تا کدامست آن هنر
گفت من آنگه که باشم اوج بر
بنگرم از اوج با چشم یقین
من ببینم آب در قعر زمین
تا کجایست و چه عمقستش چه رنگ
از چه می‌جوشد ز خاکی یا ز سنگ
ای سلیمان بهر لشگرگاه را
در سفر می‌دار این آگاه را
پس سلیمان گفت ای نیکو رفیق
در بیابانهای بی آب عمیق. تقدیم به اعضاء و مدیریت محترم سایت